- گوشت پز(چَمْ بَ)
پزندۀ گوشت. آنکه طبخ گوشت کند. طاهی. (منتهی الارب)
معنی گوشت پز - جستجوی لغت در جدول جو
- گوشت پز
آنکه گوشت را طبخ کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
هزارپا، حشره ای دراز و زرد رنگ که بدنش از حلقه های بسیار تشکیل شده و در هر حلقه یک جفت پا و جمعاً بیست و دو جفت پا دارد، در جلو سرش نیز یک جفت قلاب دارد که با آن حشرات دیگر را شکار می کند و درازیش تا ده سانتی متر می رسد، گوش خزک، سدپایه، پرپایه، سدپا
(کُ)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان املش بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 13 هزارگزی جنوب رودسر و 12 هزارگزی خاور املش. کوهستانی و معتدل مرطوب مالاریایی و سکنۀ آن 100 تن است. آب آن از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن لبنیات و شغل اهالی گله داری و شال بافی و راه آن مالرو است. تابستان عموماً به ییلاق سمام می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
(خَ)
لغت نامه دهخدا
مرکّب از: گوش + خز، خزنده =گوش خزک، (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، جانوری است که آن را هزارپا میگویند. (برهان)، کرم هزارپا. (رشیدی)، هزارپا را گویند. (جهانگیری)، گوش خزه. گوش خزک. گوش خیزک. گوش سنب. گوشالنگ:
گرچه صد پا بیش دارد گوش خز (کذا)
لیک اندر گوش کس یک پای نتواند نهاد.
نخشبی (از جهانگیری)،
گر بگویم عیب تو باگوش خز
گوش خز انگشت در گوش افکند.
نخشبی (از جهانگیری چ هند)،
رجوع به گوش خزک و گوش خزه شود
گرچه صد پا بیش دارد گوش خز (کذا)
لیک اندر گوش کس یک پای نتواند نهاد.
نخشبی (از جهانگیری)،
گر بگویم عیب تو باگوش خز
گوش خز انگشت در گوش افکند.
نخشبی (از جهانگیری چ هند)،
رجوع به گوش خزک و گوش خزه شود
(خوَشْ / خُشْ پُ)
لغت نامه دهخدا
خوش لباس. با لباسهای فاخر. مقابل بدپز. (این کلمه از خوش فارسی و پز فرانسه ساخته شده است)
(پَ زَ دَ / دِ)
لغت نامه دهخدا
آجرپز. آنکه آجر می سازد:
بینئی چون تنور خشت پزان
دهنی چون تغار رنگرزان.
نظامی
بینئی چون تنور خشت پزان
دهنی چون تغار رنگرزان.
نظامی
تیزگوش، رجوع به تیزگوش شود
(شِ چَ چِ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان ژان بخش دورود شهرستان بروجرد. واقع در 12هزارگزی شمال باختری دورود به بروجرد. جلگه و معتدل و سکنۀ آن 247 تن است. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
آنچه که در گوش بخزد، هزارپا: گر بگویم عیب تو تا گوش خز گوش خز انگشت در گوش افکند. (نخشبی)
قسمی نانخورش که از گوشت سازند آبگوشت: و حشو ها نرم باید چون کشکاب از گوشت بزغاله
هزارپا، هزارپای قهوه ای رنگ
محفظه ی آب شش ماهی